بادرود بر کاربرمحترم
هدف از ارائه مطالب این وبلاگ فقط درجهت شناختن بهتر فضای روابط بین الملل ومفاهیم مربوطه به آن است
وبه هیچ عنوان به حزب یا گروهی هیچ تعلقی ندارد ونخواهد داشت.
با سپاس -نیکنام
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
POWER PLAY و
آدرس
powerplay.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
استفن والت- استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد- یکی از نظریهپردازان بنام است که با ژرفنگری، نظریات خود را در زمینه ائتلافهای بینالمللی، به ویژه در عصر نظام تکقطبی بیان میکند.
در طول تاریخ جنگ و صلح همواره از موضوعات اساسی در روابط میان ملتها و دولتها به شمار میرفته است. از این رو امنیت و تامین آن همواره جزء دغدغههای اساسی دولتها بوده و هست. به ویژه از دوره وستفالی تاکنون یکی از راههای تامین امنیت همکاری با دیگر دولتها بوده است. جدای از اینکه نیات کشورهای موتلف چه باشد، معمولا متعهد میشوند که یکدیگر را هنگام جنگ یا تهدیدهای مشترک یاری برسانند.
ائتلاف یک تعهد رسمی یا غیر رسمی به همکاری امنیتی میان دو یا چند دولت با نیت افزایش قدرت، امنیت و نفوذ هریک از آنان است. عنصر کلیدی در معنادار ساختن یک ائتلاف، تعهد به حمایت متقابل در برابر تهدیدات ناشی از یک یا چند بازیگر خارجی است. در دهههای اخیر ظهور نظم تکقطبی، بر ماهیت ائتلافهای موجود تاثیرات عمیقی گذاشته است. از آنجا که توزیع قابلیتها بر منابع تهدید و چگونگی مواجهه با آنها (گزینههای در دسترس برای ائتلافسازی) تاثیری تعیین کننده میگذارد، از این رو نظم تکقطبی تاثیر تعیینکنندهای بر ماهیت ائتلافهای موجود دارد. از آنجا که وضعیت تکقطبی وضعیتی نادر و جدید است به همین لحاظ اجماعی بر سر تاثیر آن بر ائتلافها وجود ندارد. افزون بر این هنوز ادبیات غنیای راجع به این موضوع شکل نگرفته است. در ادبیات محدودی که راجع به ائتلاف در دوران پس از جنگ سرد وجود دارد، دیدگاههای متفاوتی بیان شده است. بعضی معتقدند که تکقطبی شدن ائتلافها را بیمعنا کرده است. بعضی دیگر برآنند که این وضعیت دیگر قدرتها را به یکدیگر نزدیکتر میکند و به شکلگیری ائتلاف موازنهگرانهای منجر خواهد شد. دیگران معتقدند که قدرتهای متوسط موجود فاقد ظرفیت لازم برای موازنه قدرت کردن آمریکا هستند. اینان معتقدند چنین دولتهایی به جای موازنه کردن آمریکا با آن همراهی میکنند. دیگران استدلال میکنند که دولتهای متوسط نه به خاطر ترس از آمریکا بلکه بهدلیل تهدیدات منطقهای که با آن مواجهند با این کشور وارد ائتلاف میشوند تا این تهدیدات را پاسخ گویند. هدف اصلی بیشتر ائتلافها، تجمیع قابلیتهای اعضای آن برای پیشبرد منافع آنان به ویژه در حوزه امنیتی است. در ادبیات موجود، ائتلافها عمدتا به عنوان پاسخی در برابر تهدیدات مفهومبندی شدهاند. تهدید محصول قدرت، مجاورت قابلیتهای تهاجمی و نیات تهاجمی است. موازنهگری تنها انگیزه ائتلاف نیست گاهی همراهی با تهدید هم انگیزه ائتلاف میشود. دولتهایی که مشکلات داخلی دارند برای رفع آنها متکی به موتلفان خارجی میشوند. از دیگر سو ائتلافها اسلحه قدرتهای بزرگ و ابزار مدیریت آنان هستند. به تدریج ادبیاتی که راجع به روابط درون ائتلافی شکل گرفت بر چهار پایه متمرکز شد:
1. توزیع مسؤولیتها در درون یک ائتلاف؛ قدرت یا قدرتهای اصلی معمولا عمده بار یک ائتلاف را به دوش میکشند و اعضای کوچک میل به سواری مجانی دارند.
2. انسجام ائتلاف و رهبری آن؛ هرچه توزیع قابلیتها در درون یک ائتلاف بیشتر باشد امکان تداوم آن بیشتر است و رهبران امکان بیشتری برای دیکته کردن سیاست خاصی بر اعضا دارند.
3. خطر رهاسازی ائتلاف
4. بعضی دیگر بر تاثیر هنجارها و نهادینگی بر ائتلافها تاکید میکنند و معتقدند که ائتلافها هنگامی بادوامتر و مؤثرترند که اولا به شدت نهادینه باشند، ثانیا اعضای آنها رژیمهای لیبرال باشند و ثالثا هنجارهای شفافی بر قواعد تصمیمسازی در ائتلاف حاکم باشند. فارغ از تفاوتهای نظری ادبیات موجود درباره ائتلاف، یک نکته در این ادبیات مشترک است و آن اینکه عمدتا متعلق به دوران دوقطبیاند و بر مبنای تجربیات آن دوران نگاشته شدهاند و اطلاق آنها بر نظم ماهیتا متفاوت با دشواریهای جدی مواجه است.
بنابراین ما به روشهای جدیدی برای تبیین ائتلافها نیازمندیم. تکقطبی، سیستمی است که در آن یک دولت سهم غیر متعارفی در کنترل منابع سیاسی سیستم دارد. در این سیستم تکقطب با رقیب ایدئولوژیکی مواجه نیست و نقش آن به عنوان مدل برای دیگران به چالش کشیده نمیشود. بعضی معتقدند آستانه تکقطبی، شرایطی است که در آن یک دولت به اندازهای قدرتمند است که دیگران اساسا از امکان شکل دهی به ائتلاف ضد هژمونیک در برابر آن برخوردار نیستند. گرچه انتقاداتی به این تعریف وارد است اما این نکته روشن است که تسلط آمریکا به تصورات، محاسبات و امکانات در دسترس دیگران شکل میدهد.
از این رو برای تبیین پویایی ائتلافها در سیستم بینالملل موجود باید علاوه بر توزیع قدرت به ویژگیهای خاص آمریکا همچون موقعیت جغرافیایی، نظام سیاسی و... توجه کرد. به طورکلی قدرتهای ضعیفتر در نظم تکقطبی سه گزینه پیش رو دارند:
1. برای محدود کردن نفوذ تکقطب با یکدیگر متحد شوند
2. با تکقطب متحد شوند تا از اقدامات آن حمایت کنند یا از قدرت آن در جهت اهداف خود بهره گیرند
3. بیطرف بمانند
در واقع در این سیستم ائتلافها در واکنش به قدرت مسلط به وجود میآیند؛ خواه واکنش همراهی کننده یا محدود کننده. این سیستم غیر متعارف چند پیامد آشکار برای رفتار ائتلافی کشورها در بر دارد:
1. آزادی عمل گستردهتر برای تکقطب
در این سیستم از آنجا که تکقطب رقیبی ندارد بیمحابا و بدون احتیاط به هر اقدامی که بخواهد دست میزند؛ به عنوان مثال اگر همچنان شوروی موتلف عراق بود آمریکا در رفتار با آن بیشتر احتیاط میکرد. افزون بر این در این سیستم، تکقطب در انتخاب موتلف از آزادی عمل گستردهای برخوردار است. این آزادی عمل میتواند پیامدهای مخربی همچون پیامدهای حمله به عراق داشته باشد.
2. موانع گستردهتر در شکل گیری موازنهگری ضد هژمونیک
در این سیستم، شکل دهی به ائتلاف به دلیل هزینههای فراوانش بسیار مشکلتر بوده و موقعیت جغرافیایی آمریکا هم که از دیگر قدرتها جداست، این دشواریها را دوچندان میکند. افزون بر این آمریکا میتواند با استراتژی تفرقه بینداز و حکومت کن مانع از شکلگیری این ائتلافها شود.
3. اعتبار و اهرم
در این سیستم اعتبار ائتلاف با تکقطب کاهش مییابد زیرا تکقطب نیازی به سپردن تعهد محکم نمیبیند. از طرفی اهرمهای کشورهای کوچک در قبال قطب از بینرفته و اعتبار آنها کاهش یافته است. این نکته روشن است که اهرمهای این کشورها در مقابل آمریکا نسبت به دوران جنگ سرد به طور فاحشی از میان رفته است. البته این بدین معنا نیست که دولتهای کوچک هیچ اهرمی ندارند بلکه دولتهایی که در موقعیت استراتژیک قرار دارند یا امکانات استراتژیکی دارند میتوانند بر تکقطب تاثیر بگذارند.
4. آشفتگی یا رهایی؟
ویژگی نهایی این سیستم، آشفته شدن تکقطب با معضلات ناشی از یک سیاست خارجی دارای دستور کار گسترده است. اگر تکقطب بخواهد در حل این معضلات فعالانه وارد عمل شود، نمیتواند بر یک موضوع متمرکز شود و همین اشتغالات گسترده او زمینه را برای استفاده دیگران از فرصت فراهم میآورد؛ به عنوان مثال آمریکا به عراق و افغانستان حمله کرد و باعث شد ایران، چین و کره شمالی از فرصت پدید آمده استفاده کنند. از طرف دیگر قدرت بزرگ میتواند از زیر بار این مسؤولیتها شانه خالی کند و به سواری مجانی بپردازد و مسؤولیتها را به گردن قدرتهای منطقهای بیندازد.
استراتژیهای ائتلاف در نظم تکقطبی
با این توضیحات استراتژیهای ائتلاف را در سیستم تکقطبی به صورت طیف زیر میتوان نشان داد:
قطب
موازنه منطقه ای همراهی بی طرفی موازنه نرم موازنه سخت
موازنه سخت
این نوع از موازنه که تقریبا با مفهوم کلاسیک موازنه قدرت مترادف است، به دو شکل داخلی و خارجی میتواند صورت گیرد. در سیستم فعلی نشانههای اندکی دال بر شکل دهی به این نوع موازنه در برابر آمریکا وجود دارد؛ گرچه تلاشهای ایران و کره شمالی برای دستیابی به توان هسته ای، افزایش بودجه نظامی چین و همکاری امنیتی چین و روسیه را شاید بتوان در این راستا تفسیر کرد اما این رفتارها هنوز با استانداردهای موازنه سخت فاصله دارند. شکل نگرفتن موازنه سخت نشان میدهد که موازنه نه در برابر قدرت بلکه در برابر سطح تهدید صورت میگیرد. در واقع دولتها تا زمانی که مطمئن نباشند که این اقدام آنان درست است، هزینههای موازنه مانند تنبیه از سوی دولت مسلط، مخارج نظامی و کاهش میزان استقلال خود را نمیپردازند. به بیان روشنتر دولتها تا وقتی تکقطب را تهدیدی فوری و قطعی علیه خود نبینند، در برابر آن دست به موازنه نمیزنند.
موازنه نرم
موازنه نرم در قبال بعضی سیاستهای تکقطب صورت میگیرد و نه در مقابل توزیع کلی قدرت. در موازنه سخت، نوع سیاستهایی که تکقطب یا دولت دیگری در پیش میگیرد مهم نیست بلکه کنترل این دولت اهمیت دارد. در مقابل، موازنه نرم توزیع موجود قدرت رامی پذیرد و در جستوجوی کسب نتایج بهتر در درون آن است. در نظم موجود که آمریکا موقعیت مسلطی دارد، موازنه نرم عبارت است از: «اقدام آگاهانه و هماهنگ دیپلماتیک برای کسب نتایجی معارض با اولویتهای آمریکا؛ نتایجی که اگر موازنهگران از یکدیگر تا حدی حمایت متقابل نکنند، حاصل نمیشود.» در واقع در موازنه نرم به جای تجمیع نیروهای نظامی، تجمیع قابلیتهای دیپلماتیک برای حراست از منافع شکل میگیرد. با این تعریف، موازنه نرم در پی محدود ساختن توانایی آمریکا برای تحمیل ارادهاش بر دیگران است. ناتوانی آمریکا در گرفتن مجوز از شورای امنیت برای حمله به عراق، بهترین نمونه شکلگیری یک موازنه نرم است. در نظم تکقطبی دولتهایی که از قدرت مسلط نگرانند، ممکن است بهدلیل ترس از واکنش آن، در خفا توافقات موازنهگرانهای صورت دهند. شراکت بعضی کشورها در تولید سلاح هستهای به طور پنهانی نماد چنین رفتاری است.
همراهی با تکقطب
همراهی هنگامی اتفاق میافتد که دولتی همراهی با قدرتمندترین یا تهدیدگرترین دولت را انتخاب میکند. همراهی در اساس شکلی از دلجویی (appeasement) است. در واقع دولت در معرض تهدید با همراهی میخواهد تهدیدگر را اقناع کند که او را به حال خود بگذارد. این رفتار، رفتار نادری است و معمولا دولتهای ضعیف و منزوی که چاره دیگری ندارند آن را به کار میگیرند. بعضی معتقدند که همراهی، رفتار شایع در سیستم تکقطبی است، زیرا از یک سو موازنهگری در برابر تکقطب دشوارتر است و از دیگر سو تکقطب در موقعیت بهتری برای تنبیه کردن یا پاداش دادن به دیگران است. اما دقت در سیاست بینالملل از سال1990 تاکنون نشان میدهد که همراهیای از سوی دولتهای در معرض تهدید آمریکا با این کشور صورت نگرفته است. به طور کلی همراهی هنگامی اتفاق میافتد که دولت ضعیف بر این تصور باشد که ائتلاف با دولت مسلط اولا تهدید را از بین میبرد و ثانیا منافع آن را ارتقا میبخشد. اقدام لیبی در تحویل سلاح هستهای نمونهای از همراهی به شمار میآمد و بدان دلیل رخ داد که تعارض منافع شدید نبود.
موازنه منطقهای
بعضی دولتها هم با تکقطب برای ایجاد یا حفظ موازنه منطقهای وارد ائتلاف میشوند. ائتلاف دولتهای اروپای شرقی و آسیا با آمریکا نمونه چنین رفتاری است. در خلیج فارس هم دولتهای منطقه ائتلاف با آمریکا را برای حفظ خود در برابر همسایگان قدرتمند، به رغم دشواریهای مترتب بر آن تداوم بخشیدهاند. در این موارد در واقع حفظ موازنه منطقهای، انگیزه ائتلاف با تکقطب است. البته تکقطب باید از آن منطقه فاصله جغرافیایی داشته باشد و قدرت تولید کالاهای عمومی همچون امنیت را هم داشته باشد که آمریکا هر دو را دارد.
بیطرفی
افزون بر استراتژیهای فوق، دولتها در شرایط ذیل ممکن است بیطرفی را در پیش گیرند:
1. وقتی با تهدیدات چندگانهای مواجهند که هریک از این تهدیدات تبعات یکسانی دارد.
2. هنگامی که اساسا با تهدید فوری مواجه نیستند.
3. هنگامی که میخواهند در رقابت قدرتهای بزرگ در کناری بمانند.
در سیستم تکقطبی این رفتار به ندرت دیده میشود اما در این سیستم همراهی ممکن است اندکی بیش از دیگر سیستمها دیده شود. در این سیستم موازنه منطقهای، اولویت بیشتر دولتهاست، بهویژه زمانی که آنان با تهدیدات منطقهای فوری مواجهند و تکقطب هم در تصورات آنان شریک است. استراتژیهای فوق تقریبا فهرست کاملی از انگیزههای دولتها برای رفتار ائتلافی در جهان تکقطبی را فراهم میآورند. البته اینها ایدئال تیپ هستند و در جهان واقعی، رفتار دولتها پیچیدهتر است.
مدیریت ائتلافهای تکقطب
در این سیستم، تکقطب ائتلافها را گزینشی و موقتی (ad hoc) شکل میدهد، البته دیگران در قبال تکقطب با توجه به ویژگیهای آمریکا، منفعل نیستند و با انواع روشها از جمله رفتار وفادارانه، برقراری رابطه شخصی با رهبران آمریکا و نخبگان آن و شکلدهی به لابی در این کشور تلاش میکنند تا بر رفتار تکقطب تاثیر بگذارند.
جمعبندی
تکقطبی وضعیت جدیدی در سیاست بینالملل است و از این رو ادبیات آن هم نوپاست. از زاویه تاثیر بر ائتلافها باید گفت که ساختار ائتلافهای به جا مانده از جنگ سرد، اکنون در وضعیت سیالی قرار دارد و بعید است که در وضعیت کنونی هم باقی بماند. آمریکا به جای سپردن تعهدات درازمدت و نهادینه، علاقهمند به ائتلافهای دوجانبه و موقتی است تا اهرمها و آزادی عمل خود را به بیشترین حد برساند. تجربه 15 سال اخیر محدودیتهای نگاه ساختاری به سیستم بینالمللی را به خوبی نشان میدهد.گرچه دیگران از حجم قدرت آمریکا نگرانند اما توزیع قابلیتها به تنهایی واکنش آنان را دیکته نمیکند. چگونگی رفتار تکقطب، موقعیت جغرافیایی آن و نحوه استفاده این بازیگر از قدرتش، جملگی بر واکنش دیگران تاثیر میگذارد. تکقطب بودن برای آمریکا فواید مهمی در بر دارد که مهمترین آن گسترش آزادی عمل این کشور است.
منبع:
Alliance in Unipolar World, Stephen M Walt . 2009, world politics, pp. 86-120
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده توسط اژدر نیکنام | لينک ثابت |شنبه 9 دی 1391برچسب:,